سال‌ها بود که دل از ما طلب نار می کرد . طلب از منع رطب ، درهم و دینار می کرد . سال‌ها بیش و کم و کمتر و بیشتر می کرد . طشت رسوایی ما ، شهره ی بازار می کرد . بی خِرَد بوده و خام بوده و بی مغز و تهی . فارغ از فکر فراوان و ز افکار و ز امیال تهی . هر چه دیدیم به چشم دیده و چشم چشم ِ سر ست . چشم سر کور ز دیدار حقایق ، ز اغیار تهی . منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پاکو مویز CESARFEED تخفیف ویژه فقط برای امروز روشنای آرامش شخصی جهت انتشار وبسایت رسمی روستای گونجوک علیا گردشگری ترکیه مشاور شهر ایلام